سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

سالگرد تولد باباجونی

    سلام کوچولوی نازم امروز 23آبان ماه هستش و روز تولد بابا جونی هست. هنوز بهش نگفتم که   یادم   هست   که امروز سالگرد تولدشه و بهش تبریک بگم می خوام هروقت رفتم خونه سورپریزش کنم . البته اگه این نوشته ها رو بخونه مطمئناً متوجه می شه که امروز تولدشه صبح مرخصی گرفتم و رفتم میلاد نور و براش یه کادو گرفتم که امیدوارم خوشش بیاد قراره امشب یه جشن کوچولو هم براش بگیرم آخه من خیلی دوستش دارم روز تولدشو بهش تبریک می گم و امیدوارم سالیان سال کنار یکدیگر با خوبی و سلامتی زندگی کنیم . ...
23 آبان 1390

دیدار مجدد

        سلام جیگرم این روزها سر مامان جونی خیلی شلوغ بود و نمی تونست برات مطلب   جدیدی بنویسه چون داره بودجه سال2012 رو آماده می کنه این روزها روزهای قشنگیه عیدقربان و ولادت و عید غدیر. سال گذشته باباجونی این موقع حج تشریف داشتن و یک ماه مامان جونی رو تنها گذاشتن مامان جونی هم همش گریه می کرد چون دلش برای   باباجونی خیلی تنگ شده بود . یادمه باباجونی پارسال 24ساعت تاخیر داشت البته بهشون نگفته بودن بلکه پروازشون چند ساعت چند ساعت عقب می افتاد تااینکه 24 سالعت شد و من همه اون 24ساعت رو منتظر بابابجونی بودم بالاخره پرواز بابا جونی نشت و ساعت 5/5صبح بود که من و م...
22 آبان 1390

خراب شدن ماشین

سلام نی نی جونم یه چند روزی هست که ماشین خیلی ریپ می زنه و چراغ ترمزدستی و چراغ دیاگش روشن می شه .   صبح که اومدم اداره بازم ریپ می زد. یه مرخصی یه ساعته گرفتم و بردم تعمیر گاه مجاز ایران خودرو توی شهرک غرب . وقتی رسیدم یدفعه دیدم چه دود غلیظی از اگزوز بیرون می ده کلی ترسیدم فکر کردم آتیش گرفته ولی بعد فهمیدم که واشرسرسیلندر سوزونده و کلی هزینه گذاشته روی دستمون .     ولی وقتی با باباجونی صحبت کردم کلی منو دلداری داد و منم آروم شدم. ماشاا... باباجونی خیلی با درکو شعوره طوریکه وقتی دید من ناراحتم می گفت فدای سرت خودت سلامت باشی . بابا جونی ممنونم از اینکه منو آروم کردی .   خیلی دوس...
3 آبان 1390

گیر دادن مامان جونی

     سلام جوجه کوچولوی مامان یه چند روزیه گیر دادم به بابا جونی و ازش خواستم که درباره دعوت جنابعالی یه فکر جدی بکنیم. نمی دونم کی می خواد دیگه تصمیم نهاییشو بگیره . نمی   دونم چرا راضی نمی شه .    دیگه دارم غصه می خورم  چون هر وقت می بینم توی خیابون مامانا نی نی های کوچولوشونو بغل می کنن غصه دار می شم و کلی فکر می کنم که چرا من ندارم .     ...
2 آبان 1390
1